پطـرس نویسـندهدوکتـاب مـی باشـد (اول ودومپطـرس) کـهنـاماورا حمـل میکننـد. او یکـی از نخسـتین پیـروان عیسـی بـود؛ او در طـول خدمـت عیسـی در زمیـن بـا او مانـد؛ و او یکـی از نخسـتین شـاگردانی بـودکـهمقـبره خالـی رادیـد. از این روپطـرساز تجربـهای غنی برخـوردار بـودکـه بـا الهـام گرفـت از روح القدس توانسـت این نامه هـای قدرتندرا بنویسـد. «زیـرا کـه در پـی افسـانه های جعلـی نرفتیـم، چـون از قوت وآمدن خداوندماعیسـی مسـیح شـم را اعـلامدادیـم، بلکـه کبریایـی اورادیـده بودیـم» (دومپطـرسبـاب ۱آیه۱۶ .( پطـرساغلـبدر انجیـل ظاهـرمی شـودوپیروزی هاو شکسـتهایش آشـکارمی شـود. او در میـان حواریـون وعیسـی همیشـه نقـش روابـط عمومـی را ایفـا میکـرد. پطـرس پـس از رسـتاخیزومعـراج عیسـی، بـهیکـی از برجسـتهترین رهـبران کلیسـای اولیهتبدیل شـد. کتاب اعـمل رسـولان وغلاطیـان درباره او سـخن بیان مـی آورد. مهمتـراز همـه چیـزاینکـهپطـرسمی دانسـتکه خطـا، آمـرزشودر ایمن گامبرداشـت وفروتنـی چـه معنایـی داشـت. اوبـا تجربـهای کـهاز فیض خـدا بدسـت آورده بود، بـا پطـرس هشـدار مـی دهـدکهایـن معلمین کـذاب در میـان گفته هـای خود شـکوتردید رادر بـارهبازگشـتدوبـارهمسـیح رواج خواهنـدداد. آنهـا خواهنـدگفـت: «کجاسـتوعده آمـدن او؟ زیـرا از زمانـی کـهپـدران به خـواب رفتند، هر چیـز همنگونهکهاز ابتـدای آفرینش بـود، باقـی اسـت» (دومپطـرس بـاب ۳آیـه۴ .(امـروزه تقریباً پـس ازدو هزار سـال ،واقعیت ایـن حملـهبـهمقدسـات رادرک کـرده ایم، آیا چنین نیسـت؟ در کنـار هشـدارهای پطـرس در خصـوص معلـمن کـذاب، رنـج هایـی کـهکلیسـاها تجربه کـردموضوعـی اسـتکـهاوبارهـا بـهآن اشـارهمیکنـد. اومـی گویـدایـن رنـج هـا آئینـهرنج هـای عیسـی هسـتند، اوکـهبـار سـنگین گناهـان ما را بـردوشخـودگرفتوبـر روی صلیب مـرد. (اول پطـرسبـاب ۲آیـه۲۴ .(امـا خـبر خـوشایـن اسـتکهمرگ عیسـی رهایـی ازمرگ ابـدی را بـه همـراهداشـت کـهنتیجـهگنـاه اسـتواکنـون نیـز بـرای کسـانی کـهبـهاوتوکل دارنـدزندگـی عادلانـهرا بـهارمغـان آورد. (اول پطـرسبـاب ۲آیـه۲۴
«لیکـن چـون باد را شـدیددید، ترسـان گشـت ومشرف بهغرق شـده، فریـاد بـرآورده، گفـت: خداونـدا، مـرا دریـاب. عیسـی بـی درنـگ دسـت آورده، او را بگرفـت و گفـت: ای کـم ایـمن، چـرا شـک آوردی؟» (متـی بـاب ۱۴آیـات ۳۰و۳۱.آوایی مقتدرانـه، همـه مـا را نیـز که به هـمن فیـض نیازمندیم صـدا میزند.
۱۸:۲۵ داستان حالا به سوی شمعون پطرس برمیگردد. در سرمای صبح زود، او خود را با آتش گرم میکند. بدونشک طرز لباس پوشیدن و لهجهی او نشان میداد که او ماهیگیری جلیلی است. کسی که نزدیک او ایستاده بود از او پرسید که آیا شاگردان عیسی است. ولی او دوباره خداوند را انکار کرد.
۱۸:۲۶ حالا یکی از خویشان ملوک بود که با پطرس صحبت میکرد. او دیده بود که پطرس گوش فامیلش را بریده بود. "مگر من تو را با عیسی ندیدم که در باغ بودی؟"
۱۸:۱۱ عیسی غیرت نابجای پطرس را توبیخ کرد. جام رنج و مرگ به وسیلهی پدرش به عیسی داده شدهبود و او قصد داشت آن را بنوشد.
۱۸:۱۰ شمعون پطرس فکر کرد که زمان آن رسیده است تا به وسیلهی خشونت، استادش را از میان جمعیت نشان دهد. بدون دریافت کردن دستوری از خداوند پطرس آغاز به عمل نمودن کرد و شمشیری را که داشت کشیده و به غلام رئیس کهنه زد. بدونشک او قصد داشت وی را بکشد ولی شمشیر به وسیلهی دستی نامرئی منحرف شده و بنابراین گوش راست غلام رئیس کهنه را برید.
بـهمحـض اینکـه حواریـون عیسـی اورا بهعنوان مسـیح موعودتشـخیص دادنـد، او شروع بـهتعلیـم دادن ایشـان نـودکـهاوبایـدرنج کشـیدهوبیـرد (متی بـاب ۱۶آیات ۲۱تـا۲۳را ببینیـد)، مفهومـی کـهپطـرس نـی توانسـت بپذیـرد. پطـرس تـا جایـی پیـش میرودکه عیسـی را عتـاب میکنـد. سـپس عیسـی رو بـه پطـرس کـرده و مـی فرمایـد «دور شـو، ای شـیطان» (متـی بـاب ۱۶آیـه۲۳ .(ایـن تنـدتریـن حرفـی اسـت کـه عیسـی در طـول رسـالت خویش به کسـی گفـت؛ بـا ایـن وجـود، ایـن بـرای خیریت پطـرس بود. سـخنان پطـرس تایـلات ودیدگاه خودخواهانه او درباره آنچه که به آن اشـتیاق داشـت را منعکس مینمود. عیسـی می بایسـت اورادر آن مـکان وزمـان درمسـیر خـودمتوقـف کنـد (واگـر چـه عیسـی درواقع با شـیطان سـخن مـی گفـت، پطـرسمتوجهپیاماو شـد). پطرس بایدمـی آموختکه خدمـتکردن ،رنج وملالـت بـه همـراه دارد. از ایـنودر نوشـته هـای بعدی اومشـخص اسـت که اوایـن درسرا آموختـه بـود